تاویل القرآن

علم به تاویل کتاب مخصوص کیست؟

علم به تاويل كتاب مختص به خداى تعالى است " وَ مٰا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اَللّٰهُ‌"

از ظاهر كلام برمى‌آيد كه ضمير "تاويله تاويلش" تنها به متشابه برمى‌گردد، براى اينكه نزديك‌ترين مرجع است، و هميشه ضمير به نزديك‌ترين مرجع برمى‌گردد (وقتى مى‌گوييم زيد به منزل ما آمد و به دنبالش عمرو هم آمد و گفت... معنايش اين است كه عمرو گفت، چون عمرو به ضميرى كه در كلمه "گفت" خوابيده نزديك‌تر است "مترجم").هم چنان كه ظاهر كلمه "تاويل" در جمله " اِبْتِغٰاءَ تَأْوِيلِهِ " نيز همين است، قبلا توجه فرموديد كه صرف برگشتن ضمير به كلمه" متشابه "مستلزم اين نيست كه تاويل هم تنها از آن متشابه باشد، و آيات محكمات تاويل نداشته باشند، ممكن هم هست كه ضمير " تاويله "را بكلمه" كتاب "برگردانيم، هم چنان كه ضمير در جمله: " مٰا تَشٰابَهَ مِنْهُ‌" به همه كتاب برمى‌گردد.جمله مورد بحث، افاده حصر مى‌كند، چون مى‌فرمايد: تاويل كتاب را به جز خدا كسى نمى‌داند، و ظاهر اين حصر اين است كه علم به تاويل تنها نزد خدا است.و اما جمله: " وَ اَلرّٰاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ " عطف به آن نيست، تا معنا چنين شود:" تاويلش را نمى‌داند مگر خدا و راسخون در علم "،بلكه جمله‌اى از نو و در حقيقت فراز دوم جمله: " فَأَمَّا اَلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ‌" است، و معناى دو جمله اين است كه مردم نسبت به كتاب خدا دو گروه هستند، گروهى از آنها كه بيمار دلند آيات متشابه آن را دنبال مى‌كنند، و بعضى ديگر وقتى به آيات متشابه برمى‌خورند مى‌گويند: ما به همه قرآن ايمان داريم، چون همه‌اش از ناحيه پروردگار ما آمده، و اينگونه اختلاف كردن مردم به خاطر اختلاف دلهاى ايشان است.دسته اول دلهاشان مبتلا به انحراف است، و دسته دوم، علم در دلهاشان رسوخ كرده.علاوه بر اينكه اگر واو مذكور عاطفه باشد، و مراد اين باشد كه تنها خدا و راسخين در علم تاويل كتاب را مى‌دانند در اين صورت يكى از راسخين در علم رسول خدا (ص) محسوب مى‌شود چون آن حضرت افضل همه اين طايفه است، و چگونه ممكن است قرآن كريم بر قلب مباركش نازل بشود، و او آيات متشابهش را نفهمد، و بگويد "چه بفهمم و چه نفهمم به همه ايمان دارم، چون همه‌اش از ناحيه خدا است".و از سوى ديگر يكى از عادت‌هاى قرآن اين است كه وقتى مى‌خواهد امت اسلام و يا جماعتى را كه رسول خدا (ص) هم در بين آنها است توصيف كند، نخست به صورت خاص، آن حضرت را ذكر كرده و سپس ساير افراد را جداگانه بيان مى‌كند تا رعايت شرافت و عظمت او را كرده باشد، و بعد از ذكر آن جناب آن گاه نام امت و يا آن جماعت را مى‌برد مانند اين آيه كه مى‌فرمايد: " آمَنَ اَلرَّسُولُ بِمٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ " و آيه: " ثُمَّ أَنْزَلَ اَللّٰهُ سَكِينَتَهُ عَلىٰ رَسُولِهِ وَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ‌" و آيه: " لٰكِنِ اَلرَّسُولُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ " و آيه: " اَلنَّبِيَّ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ‌" .و آيات ديگر از اين قبيل هست كه قبل از ذكر نام امت، نام آن جناب را ذكر مى‌كند.و با اين حال اگر مراد از جمله: " وَ اَلرّٰاسِخُونَ فِي اَلْعِلْمِ‌" اين باشد كه راسخون در علم به تاويل قرآن دانا هستند و با در نظر گرفتن اينكه رسول خدا (ص) بطور قطع يكى از آنان است جا داشت همانطور كه گفتيم بفرمايد: "و ما يعلم تاويله الا اللّٰه و رسوله و الراسخون فى العلم" چون گفتيم عادت قرآن بر اين است كه هر جا بخواهد مطلبى مشترك ميان امت و رسول خدا (ص) را ذكر كند نام رسول خدا (ص) را جداگانه ذكر مى‌كند و اينجا ذكر نكرده، اگر چه ممكن است كسى در پاسخ ما بگويد: از آنجا كه صدر آيه كه مى‌فرمايد: " هُوَ اَلَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ اَلْكِتٰابَ‌ ..." دلالت داشت بر اينكه آن جناب عالم به كتاب هست، ديگر حاجت نبوده دوباره نام آن حضرت را به خصوص ذكر كند.پس تا اينجا معلوم شد كه رسول خدا (ص) جزء راسخين در علم كه بعضى آيات را مى‌فهمند و بعضى را نمى‌فهمند نيست، در نتيجه ظاهر آيه اين مى‌شود كه علم به تاويل منحصرا از آن خداى تعالى است، و اين انحصار منافات با استثناى آن جناب ندارد، هم چنان كه آياتى از قرآن علم غيب را منحصر در خداى تعالى مى‌كند، و در عين حال در آيه: " عٰالِمُ اَلْغَيْبِ فَلاٰ يُظْهِرُ عَلىٰ غَيْبِهِ أَحَداً `إِلاّٰ مَنِ اِرْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ‌" بعضى از رسولان را استثنا مى‌نمايد.

منبع: تفسیر المیزان ج ۳ ذیل تفسیر آیه ۶

 

مطالب مشابه:

بررسی معنای تاویل در آیات قرآنی

 بررسی معنای تاویل در آیات قرآنی ۲

دکتر حجت الاسلام میثم طاهرآبادی

میثم طاهرآبادی عضو شورای اسلامی شهر ملارد در دوره ششم دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی دانشگاه: کارشناسی ارشد ناپیوسته الهیات و معارف اسلامی با گرایش علوم قرآن و حدیث از دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج دارای تحصیلات حوزوی از سال ۱۳۷۶